زرد الو

زردالو كيلو ده هزارتومن موندم خوردم چه طوري هسته شو بزارم لاي دفتر خاطراتم!

(مثلا قرار بود تا امتحانا تموم نشده مطلب نزارم)

[ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:زرد الو,هسته,دفتر خاطرات,, ] [ 14:3 ] [ zahra ] [ ]
کودک درون!

عموم تازه از مکه آمده بود و مهمونی شام مکه رو توی یه رستوران گرفته بود. همه سرمیز هامون نشسته بودیم که قاشق چنگال ها رو که طبق معمول همیشه توی پلاستیک های تک نفره بود آوردن و همه شروع کردن به ترکوندن اون ها.دختر داییم که 3 سالش بود حسابی خوشش اومده بود و حال می کرد. همش می گف عمه دوباره! دوباره!

مامان منم پلاستیکشو برداشت و ترکوند. یه دفعه همه سالن ساکت شد و همه داشتند میز ما رو نگاه میکردن.من که حسابی خندم گرفته بود. یه دفعه میز بغلی که فامیل های زن عموم بودن به شوخی گفتن:(( ماشالله کودک درون شیطون و فعالی دارینا!))

[ دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:مکه,رستوران,کودک درون,, ] [ 8:33 ] [ ] [ ]
امتحانات خرداد!

سلام بچه هاي گل

چي كارميكنيد با درسها؟فصل امتحانات خيلي نزديك شده

يكي دنبال اينه كه معدلش بشه 20يكي هم فقط ميخواد نيفته!

مطمئن هستم از اين روزها خاطرات بياد موندني زيادي داريد

پس منتظر خاطرات قشنگتون هستم

((چندتا از خاطره هاي خودمو ميزارم در ادامه مطلب))


ادامه مطلب
[ شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:فصل امتحانات,معدل,, ] [ 15:25 ] [ zahra ] [ ]
ژله!!

فکر کنم سال دوم راهنمایی بودیم. سرکلاس زبان نشسته بودیم.من میز آخر ردیف وسط بودم و یکی از دوستام که اسمش مهتاب بود میز آخر ردیف کنار پنجره بود.

دبیر رومون زیاد دید نداشت و داشتیم با هم کل کل و شوخی می کردیم که خانوم متوجه ما شد و گفت برم پاتخته و یکی از تمرین ها رو حل کنم، منم برای این که ضایع نشم خیلی ریلکس رفتم پاتخته و تومدم بشینم که دیدم اکثر دوستامون تو کلاس دارن من رو نگاه میکنن تعجب کرده بودم و منم داشتم نگاشون میکردم که رسیدم به صندلیمو نشستم که یهو یه صدایه قیژژژژژژ آرومی اومد و زیرم احساس خنکی و خیس شدن کردم بلند شدم دیدم زیرم ژله ریختن اونم نارنجی!

همه از قیافم خندشون گرفته بود تا زنگ بخوره ژله ها رو مانتوم خشک شد و شدم تیپ سال!

 


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:کلاس زبان,ژله,تیپ سال,, ] [ 15:16 ] [ ] [ ]

(اين مطلب از دوستم ميناست درسته خاطره نيست ولي جالبه)

يه اس ام اس با اين مضمون

(سلام شمارت از گوشيم پاك شده يه تك بزن شمارت سيو كنم)

نوشتم و براي نصف بيشتر مخاطباي دفترچه تلفنم ارسال كردم

تا الان 97تا ميسكال داشتم

يعني اي كيو ي موز از اينا بيشتره...

[ دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:اس ام اس,مخاطب,دفترچه تلفن,موز, ] [ 1:41 ] [ mina ] [ ]

 (اين مطلب از دوستم ميناست درسته كه خاطره نيست ولي چون من خيلي دوسش دارم ميزارم تو وبلاگ)

 

یارو اومده کامنت گذاشته "استفاده از فیلتر شکن حرام است" شماها همه
دارین گناه میکنید...!
یکی نیست بگه، مرتیکه خودت با قند شکن اومدی تو فیس بوک؟

 

 

[ دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:کامنت, فیلترشکن,قندشکن,مرتیکه, ] [ 1:35 ] [ mina ] [ ]
كوردل!!!!


اون روز توی تلوزیون یه تعداد نابینا نشون میداد آمدم مامانم را صدا کنم تا اونم ببینه واسه اینکه بگم خیلی حالیمه از ادبیات گفتم

مامان توی تلوزیون داره کوردل نشون میده مامانم چشماش داشت در می اومد گفت چی نشون میده گفتم کوردل دیگه!!!

مامانم آمد پای تلوزیون یه نگاه کرد بعد یکی زد تو سرم و بعد زد زیر خنده!!!! قیافه حق به جانبی به خودم گرفتم وگفتم هاااا؟؟؟؟چیه؟؟؟

مامانم گفت زهرا اونا روشن دلن نه کوردل

منو میگید داشتم از خنده غش میکردم!!!!!!
(خاطره از دوستم Anjell)

[ یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:نابینا,کور دل,ادبیات,روشن دل,, ] [ 23:17 ] [ zahra ] [ ]
اپرا

سال دوم راهنمایی بودیم که یکی از جشن های مدرسه مون به عهده ی کلاس ما افتاد ما هم که کلاس شیطون مدرسه بودیم برای یکی از نمایش های برناممون اومدیم آهنگ رضا یزدانی(آهنگ چشام بسته ست) رو برداشتیم تا می تونستیم تغیرش دادیم بعد با چند تا از بچه ها اونو به صورت اپرا خوندیم.یکی اون پشت با موهای افشون پیانو میزد اون یکی جارو رو بجای بلندگو برداشته بود یکی دیگه با موهای دماغش ویالن میزدخلاصه حسابی شاد شدیم.شاید میشه گفت اون روز یکی از بهترین روز دوره ی راهنماییمون بود.

<<ادامه ی مطلب شعر و نوشتم حتما بخونید>>


ادامه مطلب
[ یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:اپرا,جشن,شیطون,رضا یزدانی,, ] [ 1:53 ] [ parisa ] [ ]
بچه های جدید و افسردگی...

با بچه های فامیل دور هم نشسته بودیم و مشغول بودیم.دیدیم یه آهنگ کم داریم. گفتم من میذارم. همون موقع بچه پسرعمه ام که اسمش ایلیاست و 3-4 سالشه اومد نشست بغل عموش.منم همینطوری مشغول بودم ببینم کدوم آهنگ رو بذارم چشمم افتاد به یه آهنگ از شادمهر.خودم خیلی دوسش دارم.

دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه

دوباره این دل دیوونه واست دلتنگه

وقت از تو خوندن ستاره ی ترانه ها

اسمتو برای من قشنگ ترین آهنگه

آی ستاره آی ستاره

بی تو شب نوری نداره

این ستاره تا همیشه تو رو یاد من میاره

آهنگش یه خورده غمگینه ولی قشنگه.همه تو بهر آهنگ بودیم دیدیم صدای گریه میاد.باید میدیدید چطوری گریه می کرد!!!ایلیا زار زار اشک می ریخت.

بچه های جدیدم افسردگی دارن به غرعاااااان!! بالاخره خرج یه خونواده رو گردنشونه به زور دارن تاب میارن زیر این خرج های سنگین!!

 

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:شادمهر,اهنگ,افسردگي,, ] [ 19:44 ] [ ] [ ]
مادر عزيزم روزت مبارك!!!!!!!

روز مادر به همه ي مامان هاي ايران تبريك مي گم.

مي دونم دير شدولي زودتر از اين نتونستم,شرمنده.عوضش يه خاطره براتون مي زارم توپ.ماله پارسال روز مادر  بود.

مدرسه كه تعطيل شدبا بچه ها تصميم گرفتيم بريم گل فروشي گل بخريم.به مامانامون هم خبر نداده بوديم! رفتيم سر كوچه مدرسه( البته تقريبا خيلي راه بود) از باجه تلفن زنگ زديم به خونه هامون.هركدوم هم گفتيم يكي از بچه ها مي خواد بره شهركتاب(يه فرشگاه توپ) منم باهاش ميرم!5تايي رفتيم تو يه گل فروشي نسبتا كوچيك كه مشتري هاي ديگه اي هم داشت......


ادامه مطلب
[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:روز مادر,مادر,گل,پياده روي,, ] [ 14:43 ] [ zahra ] [ ]
گلی شدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

12 فروردین نود بود. رفتیم رودخونه،گفتم باید از این جا بپرم. رفتم روی سکوی رودخونه وایستادم کلی ژست هم اومدم که انگار دارم تو المپیک پرش با مانع کار میکنم.خلاصه آماده ی پریدن شدم و پریدم ولی یه دفعه با کله تو گل ها فرود اومدم جلوی کل فامیل و همه ی افرادی  که اونجا بودند حالا حساب این که آشنا باشن و سوتیم و دیده باشن رو خودتون بکنین.

[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:گلي,رود خونه,المپيك,, ] [ 13:7 ] [ razieh ] [ ]
روز معلم مبارك!!!!

سلام اول ازهمه روز معلم به همه ي معلم هاي گل تبريك مي گم. به مناسبت اين روز خاطراتي كه از روز معلم دارم براتون مي زارم.

سال اول راهنمايي براي روز معلم شربت سن ايچ گرفته بوديم بعد خودمون توي پارچ درست مي كرديم مي ريختيم توي ليوان يك بار مصرف بين بچه ها پخش مي كرديم.اين پارچي كه داشتيم خيلي بلند بود و قاشقي كه براي هم زدن داشتيم كوتاه!هر وقت شربتو هم ميزديم يه خورده از انگشتامون هم ميرفت توش!تازه يه بارهم مگس افتاد توش با قاشق برش داشتيم! اونوقت خودمون از اون شربتي كه مگسي بود نخورديم داديم به بقيه! تا يك هفته كلاسامون رو با يه شربت وشيريني پيچونديم

[ چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:معلم,روزمعلم,اول راهنمايي,شربتوكلاس,گل,, ] [ 16:17 ] [ zahra ] [ ]
سلام

مینا هستم دوست صمیمی زهرا . از اونجایی که من و دوستم پریسا هم نویسنده این وب هستیم از این به بعد خاطرات خودمونو اینجا میذاریم گرچه که فعلا خاطره ای به ذهنم نمیرسه !

 

 

این شعر

     درباره کودکی است

                  که فراموش کرده به دنیا بیاید

                                                      نگران نباش کودکم

                                              هیچ کس فراموش نمیشود

                                                                          که بمیرد...

 

                                                       ***

         

[ شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:دوست صميمي,نويسنده,كودك,شعر,, ] [ 18:37 ] [ mina ] [ ]
انار!!!!!

 

توی مهمونی نشسته بودیم.یکی از بچه های کوچیک فامیل که سه چهارسالشم بیشتر نیس اومد خیلی جدی ازم پرسید:شما انارو چی کار میکنید؟ منم خواستم مهربون برخورد کنم لبخند زدم بهش گفتم:

 



ادامه مطلب
[ جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:مهموني,بچه,فاميل,انار,, ] [ 19:11 ] [ ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه