تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان khaterat و آدرس
talkhvashirin.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
امروز همین که رسیدم سر کوچه دیدم سرویسمون اومد.راننده دید دارم میام ولی رفت.حالا منم بدوبدو میرم دنبالش اونم گذاشت رفت.مونده بودم وسط خیابون حیرون.یکی دوبار هم نزدیک بود تصادف کنم.
یه دفعه دیدم دوستم داره صدام میزنه میگه زهرا زهرا بیا.یه لحظه مغزم errorداد.رفتم پیش بچه ها.گفتن اون سرویس ما نبود..دسته جمعی تو افق محو شدیم!
[ دو شنبه 30 مهر 1392برچسب:,
] [ 18:37 ] [ zahra ]
[ ]
بچه هم بچه های قدیم
داداش من یه خط مشق می نویسه یه ربع حرف میزنه.اون روز از بس حرف زد از این چسبای پهن زدیم به دهنش!
آخه بچه هم مگه انقدر حرف میزنه!؟ما که بچه بودیم رومون نمیشد سرمونو بالا کنیم سلام بدیم والا
[ دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:,
] [ 22:35 ] [ zahra ]
[ ]
قطع برق
تنها کسانی که فهمیدن یکشنبه هفته پیش حدود ساعت5 و ربع صبح برق کل شهر رفت.بچه های مدرسه ی فرزانگان بودند!
اگه گفتین چرا؟
[ دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:,
] [ 22:32 ] [ zahra ]
[ ]
روز اول مدرسه
سلااااااااااام ب بروبچ نت.خوبین؟مدرسه چه طوره خوش میگذره؟روز اول مدرسه چه طور بود؟اگه خاطره ای دارین بگید.
برای ما تا زنگ آخر خوب بودا ولی زنگ اخر جاتون خالی معلم زبانمون از8نفرپرسید.روز اول مدرسه درس پرسیدن ته نامردیه بخدا.
از این ب بعد کم تر اپ می کنم دیگه میخوام درس بخونم تلافی سال قبلو دربیارم.تا درودی دیگر بدرود
[ چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:,
] [ 23:39 ] [ zahra ]
[ ]
[ پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:,
] [ 1:4 ] [ zahra ]
[ ]
امام رضاجونم تولدت مبارک
تورو خواب دیدم ,تورویادمه همون شب که لالاییِ مادرم... داره بوی عطرت بهم میرسه توی خلوت کوپه ی آخرم
توروخواب دیدم , تورویادمه دلم کفتراتو بغل کرده بود یه گوشه توی دفتر حاجتش یه شاعر نگاتو غزل کرده بود
دارم میرسم ,میرسه گنبدت هوای چشام باز بارونیه چرا حال اینجا یه جور دیگه ست؟ چرا عشق کم نیست ؟ارزونیه ... ضریح تو نزدیکه ,راهش کمه غریبی که ازراه دور اومده نوشتن:(به خورشید هشتم سلام) به پابوسیِ ماه دور اومده ...
مگه دست من میرسه دست تو؟ صف عاشقاتو ببین پرشده خودآسمونم نشسته زمین نگا کن نگا کن زمین پرشده
میشینم همینجا نگات میکنم کنارزنی که شبیه منه داره غرق تو میشه حس می کنم تورو توی اشکاش صدا میزنه
یه گوشه یکی زل زده سوی تو میدونم میدونی دلش خونه نه ؟ داره عاشقت میشه باهر نگاش مث عشق لیلی به مجنونه ,نه ؟
یکی توی سجده ست چن ساعته همه عاشق صحن وسجاده ان مث کفترات توی هفت آسمون به گلدسته های تو دل داده ان
یه بچه کنارغم مادرش نشسته به دستای تو زل زده چه معصومِ ,انگاری از چشم هاش به چشمای معصوم تو پل زده
در وجود مادری رشد کرده ام و روزی کودکی در وجودم رشد خواهد کرد...
من دخترم...
با تمام حساسیت های دخترانه ام...
با تلنگری بارانی میشوم...
با جمله ای رام میشوم...
با کلمه ای عاشق میشوم...
با فریادی میشکنم...
با پشت کردنی ویران میشوم...
ب راحتی وابسته میشوم...
با پیروزی به اوج میرسم...
هنوز هم با عروسکهایم حرف میزنم...
هنوزم هم برایشان لالایی میخوانم...
هنوزم هم با مدادرنگی خانه رویاهایم را به تصویر میکشم...
هنوزم هم برای شکلات جان میدهم...
هنوزم هم با وعده شکلات داروهایم را میخورم...
من دخترم...
پر از راز...
هرگز مرا نخواهی دانست...
هرگز سرچشمه اشکهایم را نمی یابی...
هرگز مرا نمیفهمی...
مگر از نسلم باشی...
مگر از جنسم باشی...
من دخترم...
از نسل لیلی...
از جنس شیرین...
حالا همه دخیا دست و جیغ و هورا!!!!
[ شنبه 16 شهريور 1392برچسب:,
] [ 13:20 ] [ zahra ]
[ ]
دربی
پرسپولیس هم نبرد حداقل یه پست ایینجا بزاریم
[ شنبه 16 شهريور 1392برچسب:,
] [ 1:1 ] [ zahra ]
[ ]
بیماری ها
خب حالا میریسم به مریضی هایی که تو مسافرت برامون پیش اومد
اولیش خودم بودم که یه سری موجودات موذی بهم حمله کردن و نیشم زدن البته تو خواب.تا2روز همین جور بدنم میخارید.کنار هرکی هم میشستم بهش سرایت پیدا می کرد
نفر بعدی داییم بود که تو دریا بالا تنش همه سوخته بود.قرمز قرمز شده بود.خیلی اذیتش میکرد لباس نمیتونست بپوشه.هنوزم وقتی یادش میوفتم دلم براش میسوزه.طبق آخرین اطلاعات دریافت شده الان داره پوست عوض میکنه.
نفر سوم پسر داییم بود که معده درد گرفت و یه خرده هم ریه هاش دچار مشکل شد که به خاطر کثیفی دریا بود
و نفرآخر داداش خودم بود همون شبی که شنا کرده بود دل درد گرفت تب و گلاب به روتون.......... .کارش به دکترکشید.مث اینکه دریا زده شده بود
هیچی دیگه الان همه شاد و سرحال درخدمتتون هستیم
[ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:,
] [ 18:11 ] [ zahra ]
[ ]
تصادف زنجیره ای
تو یکی از شهرهای شمال بودیم.بارون میومد خیابونا خیس بودن که ییهو.........
یه ماشین زد رو ترمز
بعد ما از پشت زدیم بهش
خیلی صدای بدی داشت .بیچاره بابام همین جور موند.فکرکرد ماشین جلویی جمع شد
داییمم از پشت زد به ما
2تا ماشین پشتی داییم هم زدن به هم
بابام از ماشین پیاده شد در کمال ناباوری دید هیچکدوم از ماشینا طوریشون نشده
واقعا باورمون نمیشد.من خودم یه ان قلبم اومد تو حلقم
[ جمعه 8 شهريور 1392برچسب:,
] [ 15:3 ] [ zahra ]
[ ]
فانتزی
یکی از فانتزی هام اینه که بدونم کسی هست که همیشه به وبم سر میزنه ولی نظر نمیزاره؟
[ چهار شنبه 6 شهريور 1392برچسب:,
] [ 1:38 ] [ zahra ]
[ ]
دختر عمو
دختر عموم زنگ زده بود خونمون بعد من خواب بودم.(ظهربود)به مامانم گفته بود چرا تا لان خوابیده؟مامانم گفت آخه شب بیدار بوده.بعد برگشته گفته مث جغد شبا نمیخوابه؟داشته مطالعه میکرده شب نخوابیده؟حالا این دختر عموی بنده6سالش بیشتر نیست
من 6سالم بود به همه پرنده ها میگفتم جوجو
دیروز رفته خونه همسایشون موقع برگشتن گفته خاله اوقات فراغت خیلی خوبی داشتیم
دیگه خودتون IQو زبون ایشونو در نظر بگیرین
[ دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:,
] [ 16:21 ] [ zahra ]
[ ]
معذرت
دوستای گلم به دلیل یه مشکلی عکسا باز نمیکرد ولی الان درست شده میتونید دوباره سر بزنین
[ دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:,
] [ 15:55 ] [ zahra ]
[ ]
سلااااااااااام
سلام به همه ی بروبچ
من برگشتم با کوله باری از خاطره
جای همه تون خالی بود
یه سری عکس که خودم گرفتم براتون گذاشتم تو ادامه مطلب.دوست داشتین یه سری بزنید
امروز با داداشمو بابام جلو در یه مغازه وایستاده بودیم که یه دفعه دیدم یه مرده اومد به داداشم دست داد اول فکر کردم شاید معلمش باشه بعد دیدم با بابام دست داد بعد دوباره پیش خودم گفتم احتمالا دوست بابامه.یارو گفت قراره خط های تلفن8رقمی بشه اگه باور نمیکنی برو از مخابرات بپرس.بابام که انگار فهمیده بود قضیه از چه قراره برگشت بهش گفت اره رفتم پرسیدم.
بعد یه دفعه مرده داداشمو بوس کرد گفت ترسیدی عمو بیچاره داداشم همینجوری مونده بود بابامم بوس کرد و رفت
به بابام گفتم بابا یارو کم داشت؟بابام گفت آره دیگه.
دلم براش سوخت با اینکه خودش متوجه نیست اینجوریه.اینجاست که باید بگیم خدایا شکررررررررت
[ جمعه 25 مرداد 1392برچسب:,
] [ 1:18 ] [ zahra ]
[ ]
دعوا
امروز با داداشم دعوام شد.دستشو انداخت دور گردنم بعد منو دور خونه چرخوند
تو این خونه امنیت جانی ندارم بخدا
[ چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:,
] [ 1:25 ] [ zahra ]
[ ]
میخچه
داداشم پاش میخچه زده.دخی عمه م برگشته بهش میگه چرا رفتی رو میخچه؟
دخی عمه م س ما داریم؟
[ چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:,
] [ 1:46 ] [ zahra ]
[ ]
تولدت مبارک عزیز دلم
روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی می شوی که با تو دنیا برایش زیباتر است ! بهانه ی آرامشم تولدت مبارک …
تشکر مینا:
سلوووووم به همه بروبچ نت دم همتون گرم که بامعرفتی کردین تولدمو تبریک گفتین زهرا جونم که ترکوند خودمم تو وبم تولد گرفتم تشریف بیارید ! Honey
عید فطر.. عید پایان یافتن رمضان نیست.. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.. چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود. رمضان کوره ایی است که هستی انسان را می سوزاند و آدمی نوبا جانی تازه از آن سر بر می آورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است. بناست که رمضان با سحرهاوافطارهایش.. با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد. اگر درعید فطر درنیابیم که از نو متولد شده ایم.. اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم.. عید فطر عید ما نیست.
[ جمعه 18 مرداد 1392برچسب:,
] [ 1:35 ] [ zahra ]
[ ]
کلاس زبان
معلم زبانمون وضعیت ما در مقابلش
الان که کلاسمون تموم شده احساس میکنم از زندان آزاد شدم
[ چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:,
] [ 12:45 ] [ zahra ]
[ ]
سوتی های دختر عمه م که برا ما شده خاطره
یه روزبا خواهرش رفته بود عابر بانک. اومد کارت بزنه تو عابر .عابر کارتو گرفت یه دفعه دختر عمه م دستشو کشید ترسید دست خودشم بخوره
شب نوزدهم ماه رمضون موتور پدرشو میگیره تا با دوستش برن موتور سواری و بعدش هم مسجد.دوستش موتور میرونه و خودش میشینه پشت. توی خیابون میرفتن که یکدفعه با یک پراید تصادف میکنن.اونی که جلو نشسته بوده چیزیش نمیشه ولی اون یکی از رو موتور پرت میشه پایین و میوفته وسط خیابون که متاسفانه همون لحظه یه تریلی از روش رد میشه. این پسر17ساله تا نیم ساعت زنده میمونه .توی بیمارستان به داییش میگه دایی من دارم می میرم و تمام.به همین سادگی زندگی یه نوجوان تموم میشه.
احتمالا مثل همه ی ما فکرهای زیادی برای آینده ش داشته اما با یک کار خطرناک....
پدر و مادرهای ما با یه امیدی بزرگمون میکنن دوست دارن موفقیت و خوشبختی بچه هاشونو ببینن.این داغ خیلی براشون سخته خیلی...
حداقل به خاطر اون ها هم که شده بیاین یه ذره مراقب خودمون باشیم
به هیچ عنوان تکرار فیلم ها رو نبینید توش غذا نشون میده گرسنه تون میشه.من خودم تکرار دودکشو دیدم الان همش دارم تو ذهنم ماکارانی میخورم.دگه از ما گفتن بووود.
داداشم بچه که بود همیشه غلط گیرای منو با دندونش پاره میکرد فکرکن میریخت رو لباساش و تو دهنش.
یه بار ظهربود منو مامانم خواب بودیم بعد دوباره غلط گیرمنو پاره کرد ریخته بود رو کنترل تلویزیون از ترسش برای اینکه مامانم نفهمه کنترلو شسته بود هیچی دیگه کنترل سوخت!
بعد از 2سال رفتیم محله قدیمیمون در شهری که تا11سالگی اونجا زندگی میکردم.اخه هرسال تو کوچمون جشن برگزار میشد.یادش بخیر چه شور وذوقی داشتیم.همه بچه ها دلشون میخواست تا جایی که میتونن کمک کنن.یه قلک داشتیم که برای جشن توش پول میریختیم.سال اول که تصمیم به این کار گرفتیم فقط شربت و شیرینی داشتیم صبح زود از خواب پامیشدیم و میرفتیم شرینی و شربت پخش میکردیم.سال اول 2تا ریسه بیشتر برا تزیین نداشتیم.اما کم کم بزرگ شد.الان از اول کوچه تا اخرشو با پرچم و ریسه تزیین میکنیم(البته الان که من نیستم) حالا علاوه بر شیرینی و شربت3تا دیگ اش هم داریم.میوه و لقمه نون وپنیر و کلی چیزای دیگه.همه ی اینا فقط به عشق اماممون بود
از همه جا میان و برای براورده شدن حاجتشون نذر رمیکنن بعدکه حاجتشونو میگیرن سال بعد یه کمکی میکنن.تازه ناهار هم همه همسایه ها باهم میخورن.یادمه یه بار سالاد ناهارو منو دوستم با هم درست کردیم.امسال که رفتم با ادم های جدید زیادی روبه رو شدم.کلی نی نی کوچولو به دنیا اومده بود!با دوستای قدیمیم حرف زدم و یاد اون روزا کردم.
اومدم بهتون بگم شادی های این روزارو از دست ندین.کسایی که هنوز از خونه بیرون نرفتیین نصف عمرتون هدر رفته! نمیدونین خیابونا چه خبره .همه جا جشنه تو خیابون شربت و شیرینی میدن اسپند دود میکنن و کلی چیزای دیگه
امروز با دختر عمه هام رفتیم بیرون تو ماشین بودیم خیلی ترافیک بود کناره خیابون شربت و شیرینی میدادن طی یک عملیات از قبل برنامه ریزی شده تصمیم گرفتیم انقدر به میز شیرینی ها با کسی که پخش میکرد نگا کنیم تا بیاد به ما هم تعارف کنه اما متاسفانه شکست خوردیم!
سلام خوش اومدین.کجابودین تاحالا؟
سعی میکنم از خاطراتی که فقط باعث میشه غم و غصه هاتون یادتون بیاد استفاده نکنم ولی اگه بتونه کمکی بکنه قطعا میگم.
و در آخر متشکرم از اونایی که با نظراتشون منو همراهی میکنن و بهم انرژی میدن.(پروفایلم تکمیل شده)