کفشای لنگه بلنگه

یادمه یه بار دوستم میخواست بره دفتر مدرسه ولی کفشاش مناسب نبود قرار شد کفشامونو باهم عوض کنیم.بینمون یه نیمکت فاصله بود یه لنگه از کفشامونو دراوردیم هل دادم تو میز جلویی(اون هل داد میز پشتی) بعد اونا کفشارو بهمون میرسوندن.هیچی دیگه 3تا میز پشت هم همه سرا پایین در حال شلوغ کاری بود یه دفعه معلم زبانمون متوجه شد دوستمو صدا زد بیاد پای تخته(همونی که میخواست کفششو عوض کنه) حالا اونم در چه وضعییتی یه کفش پاش بود یه کفششم هل داده بود میز عقب.به معلممون گفت خانم اخه نمیشه هرچی میگفت بیا اون نمیومد نمیدونم چرامعلممون ترسید اومد نزدیکش گفت چرا نمیای؟اما بازم نگفت چرا تا اخر بچه ها گفتن شانس اوردیم از کلاس پرتمون نکرد بیرون.

[ شنبه 25 خرداد 1392برچسب:نیمکت,, ] [ 11:7 ] [ zahra ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه