جشن نیمه شعبان

 دیروز کلی از خاطرات بچگیم برام زنده شد

بعد از 2سال رفتیم محله قدیمیمون در شهری که تا11سالگی اونجا زندگی میکردم.اخه هرسال تو کوچمون جشن برگزار میشد.یادش بخیر چه شور وذوقی داشتیم.همه بچه ها دلشون میخواست تا جایی که میتونن کمک کنن.یه قلک داشتیم که برای جشن توش پول میریختیم.سال اول که تصمیم به این کار گرفتیم فقط شربت و شیرینی داشتیم صبح زود از خواب پامیشدیم و میرفتیم شرینی و شربت پخش میکردیم.سال اول 2تا ریسه بیشتر برا تزیین نداشتیم.اما کم کم بزرگ شد.الان از اول کوچه تا اخرشو با پرچم و ریسه تزیین میکنیم(البته الان که من نیستم) حالا علاوه بر شیرینی و شربت3تا دیگ اش هم داریم.میوه و لقمه نون وپنیر و کلی چیزای دیگه.همه ی اینا فقط به عشق اماممون بود

از همه جا میان و برای براورده شدن حاجتشون نذر رمیکنن بعدکه حاجتشونو میگیرن سال بعد یه کمکی میکنن.تازه ناهار هم همه همسایه ها باهم میخورن.یادمه یه بار سالاد ناهارو منو دوستم با هم درست کردیم.امسال که رفتم با ادم  های جدید زیادی روبه رو شدم.کلی نی نی کوچولو به دنیا اومده بود!با دوستای قدیمیم حرف زدم و یاد اون روزا کردم.

[ سه شنبه 4 تير 1392برچسب:شیرپینی,شربت,قلک,سالاد,نی نی, ] [ 18:8 ] [ zahra ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه